عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچه‌هاي يك روستا بودند. فرمانده‌شان كه يك سپاهي بود از اهالي همان روستا، شهيد شد. همه‌شان پكر بودند. مي‌گفتند شرمشان مي‌شود بدون حسن برگردند روستايشان. همان شب بچه‌ها را براي مأموريت ديگري فرستادند خط. هيچ كدامشان برنگشتند. ديگر شرمنده‌ي اهالي روستايشان نمي‌شدند منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جزئیات زلزله امروز - زمین لرزه xar رزرو تور زمینی وان از تبریز اخبار استان یزد مهندسی کده سیگنال بایننس فیوچرز سایت جامع سرگرمی